به گزارش شهرآرانیوز، خیابان شهید اندرزگوی مشهد که پیشتر به نام خسروینو شناخته میشد در ضلع جنوبی حرم امامرضا (ع) قرار دارد. در میانه این خیابان یکطرفه دری بهسوی حرم امامرضا (ع) باز است که به بابالجواد مشهور است. این در سمت جنوبی صحن پیامبر اعظم (ص) قرار دارد و یکی از ورودیهای اصلی حرم به شمار میرود.
بسیاری از بزرگان جهان تشیع برای تقرب بیشتر به امامرضا (ع) و نزدیکتر شدن درخواست هایشان به اجابت در محضر امامرضا (ع)، توصیه کردهاند که امام رئوف را به فرزند دلبندشان امام جواد (ع) قسم دهند. از همین حیث خیلیها برای ورود به امامرضا (ع) اصرار دارند از سمت بابالجواد وارد حرم شوند تا بتوانند راحتتر به حقیقت وجودی حضرت راه یابند. بههرحال که نوشتهاند «بابالجواد راه ورودی به قلب توست.»
از قول امام رضا (ع) و در جلد دوم کتاب اصول کافی حدیث مهمی در بیان اهمیت ولادت حضرت جوادالائمه (ع) ذکر شده است، «هذَا الْمَوْلُودُ الَّذی لَمْ یولَدْ مُوْلُودٌ اَعْظَمُ بَرَکه عَلی شیعَتِنا مِنْهُ؛ این مولودی است که با برکتتر از او برای شیعیان ما زاده نشده است.»
این برکت از آنجاست که امامرضا (ع) تا پس از ۴۰ سالگی پسری نداشتند و درباره دختر داشتن ایشان هم اقوال مختلفی مطرح است. ولادت محمدبن علیالرضا (ع)، مهر بطلانی بود بر دسیسههای تمسخرآلود آنهایی که در آن روزگار حضرت را مقطوعالنسل میدانستند و این موضوع را دستاویزی کرده بودند برای زیر سؤال بردن امامت حضرت علیبن موسیالرضا (ع).
جستوجو برای عنوان «بابالجواد» در فضای مجازی نتایج جذابی دارد. ازجمله تصاویر جذابی که مردم با دوربینهای موبایل خود از این ورودی جذاب تهیه کردهاند و یا خاطرات آنها از این مکان مقدس. در این میان بعضی هم دلایل جذابیت این ورودی حرم امامرضا (ع) را نوشتهاند.
این ورودی یک حس خاصی دارد. ما از این در وارد حرم میشویم تا به امام مهربان مان بگوییم پسر دلبندتان را شفیعی بین خودمان و شما قرار دادهایم.
۱۵ سال بود ازدواج کرده بودیم و صاحب اولاد نمیشدیم. دوا و دکتر زیاد رفتیم، ولی افاقه نکرد تا اینکه به توصیه یکی از دوستان آمدیم و از بابالجواد وارد حرم شدیم. خجالت کشیدیم که امامرضا (ع) را به جان پسرش قسم دهیم و تهدلمان حاجتمان صاحب فرزند شدن بود. وقتی به شیراز برگشتیم در نوبت بعدی مراجعه به دکتر فهمیدیم که همسرم باردار است. به نگاه امامرضا (ع) و لطف فرزندش ما هم صاحب پسری شدیم که نامش را «محمدجواد» گذاشتیم.
گره کوری در زندگی داشتم که بهدست هیچکس باز نمیشد. به توصیه یکی از عزیزان سفری چندساعته به مشهد داشتم. از ابتدای ورودم به حرم تا انتها تمام آن چند ساعت را اشک ریختم. برای خروج از حرم و برگشت به فرودگاه بابالجواد را انتخاب کردم و مطمئن بودم که مراد دلم را بهدست حضرت بابالمراد در حرم پدرش گرفتهام.